سلطان قلبم باران جانسلطان قلبم باران جان، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره
عزیز دلم آرمان جانعزیز دلم آرمان جان، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

سلطان قلب ها

خاطرات ماه چهارم زندگی

جوجه طلایی مامان سلام این ماه هم تقریبا با سرعت برق گذشت.نمیدونم چرا شما اینقدر تند تند داری بزرگ میشی؟سر آرمان اینطور نبود.من عاشق این روزهات هستم ....البته قسمت سختی شما دوتا که واقعا روزم را کامل پر میکنید و تمام فکرم را مشغول خودتون کردید بقیه اش خوبه....دیدن چهره معصوم و بچه گانت و حرکات کاملا تازه واقعا لذت داره .من عاشق بچه های کوچیک تا یکسالم که خیلی شیرینن و نگرانم که چرا این روزها اینقدر سریع میگذره و من باید بهتر لذت ببرم. اما تو ماه چهارم زندگی که بیشتر روز روی شکم بودی و با اسباب بازیهای کوچولویی مثل جغجغه و عروسکهای کوچیک و تیکه پارچه طرح دار که خیلی علاقه داری بازی میکردی.دستت ...
21 آبان 1393

پنجمین ماهگرد هم رسید

سلام شیرینم...خوشگلم...عزیزم پنجمین ماهگردت هم از راه رسید.امروز جمعه 16 آبان ماه 93 پنجمین ماهگرد شماست.مبارکت باشه عزیز دل مامان.این ماه بخاطر عزاداریهای محرم کیک پختن تعطیله و بجاش روز تاسوعا شله زرد نذری را بابت نذر سلامتی شما پختیم و تقسیم کردیم.   ...
16 آبان 1393

عزاداری محرم و شله زرد نذری

سلام محرم است و همه جا سیاه پوش عزادار.قصد داشتم برای عزاداری شیرخواران حسینی ببرمت مصلا .برنامه روز جمعه 9 آبان ماه 93 صبح ساعت 8.30 بود. پدر طبق معمول روزهای پنجشنبه و جمعه صبح کلاس داره و نتونست با ما هماهنگ بشه تا داداشی را بهش بسپاریم و با باران راهی بشیم.خلاصه با تلویزیون همراه بودیم.راستی از امسال تا سه سال نذر شله زردمون روز تاسوعا به نیت سلامتی باران خوشگلم براهه.این نذر را سر آرمان هم داشتیم.سال اول مادر شوهری کمک کرد و سال بعد مادر خودم و سال سوم خودم تنهایی.امسال از اولش میخوام خودم تنهایی کارهاشو انجام بدم. خدا حاجت همه را برآورده کنه و حافظ همه باشه. عکسها در ادامه مطلب...
9 آبان 1393

باران

مي توان در قاب خيس پنجره چك چك آواز باران را شنيد مي توان دلتنگي يك ابر را در بلور قطره ها بر شيشه ديد مي توان لبريز شد از قطره ها مهربان و بي ريا و ساده بود مي توان با واژه هاي تازه تر مثل ابري شعر باران را سرود مي توان در زير باران گام زد لحظه هاي تازه اي آغاز كرد پاك شد در چشمه هاي آسمان زير باران تا خدا پرواز كرد امسال به لطف خدا رحمت آسمانی چند روزیه که در هوای شهرهای کشورمون جاری هستش از جمله در تهران.برعکس سال پیش که خشکسالی داشتیم و بارش باران و برف خیلی خیلی در شهرمون کم بود اما امسال از همین مهرماه بارش باران و خنکی هوا آغاز شده و به امید خدا ادامه پیدا کنه.امسال با بارش باران...
30 مهر 1393

عجب رسمیه ..... رسم زمونه

عجب رسمیه رسم زمونه قصه ی برگ و باد خزونه میرن آدما ازاونا فقط خاطرهاشون بجا می مونه کجاست اون کوچه چی شد اون خونه آدماش کجان خدا می دونه دایی رفت.....چه غریبانه و چه ساده.....گرچه  می دانستیم دیگر روحت در جسم بیمار آرام و قرار نداشت ولی باز دلمان غمگین از نبودنت است.روحت شاد دایی رضا ...
26 مهر 1393

خاطرات ماه سوم زندگی باران

سلام دخی این دخی را بابا بزرگت یعنی بابای پدر بهت میگه.هر وقت شما را میبینه میگه دخی دخی ...خوشگل دخی. اما ماه سوم.... سرعت غلت زدن بسیار بالا رفت.اوایل وقتی  روی شکم میچرخیدی یکی از دستات می موند زیر تنت و ما باید بهت کمک می کردیم اما بعد از مدتی متوجه شدی که اگه کمی باسن مبارک را بالا ببری دستت از زیر تنت بیرون میاد.دیگه نمیتونستیم روی میز بگذاریمت چون مدام میچرخیدی و خطر داشت.تو تخت هم در خواب نمی دونم چه حکمتی داره این چرخیدن که وقتی از خواب سیر میشدی سریع به روی شکم می چرخیدی و کلا خواب را از مامان گرفته بودی چون مدام نگرانت بودم که وقتی خوابم سنگین بشه و اینطور بچرخی روی بینیت خدای نک...
22 مهر 1393

سه مناسبت در یکجا

سلام دخملی امروز وقت پیدا کردم تا سه مناسبت را یکجا بهت تبریک بگم. اول عید غدیر را..... یاد عید غدیر پارسال بخیر که چند روزی بود که متوجه حضور شما نی نی خوشگل در دلم شده بودم و اولین سفر با شما به مشهد به مناسبت عید غدیر به همراه داداشی و خاله رفتیم.خیلی خوش گذشت و یکی از بیاد ماندنی ترین سفرها بود. دوم 23 مهر... روزی که من جواب آزمایش را گرفتم و باز متوجه وجود فرشته ای کوچولو در وجودم شدم که امروز اسمش باران هستش. سوم 25 مهر.....اولین سالگرد ایجاد وبلاگ برای شما در نی نی وبلاگ هستش.   ...
22 مهر 1393

چهارمین ماهگرد همراه با روز جهانی کودک

سلام فرشته کوچولو این ماه ماهگرد چهارمت درست برابر شده با روز جهانی کودک.هر دو را به شما تبریک میگم. این روزها خیلی خیلی بیشتر از فصل تابستان سرم به داداش آرمان و شما گرمه و سرعت گذر زمان چند برابره.در یک فرصت مناسب پیشرفتهای این ماهت را برات مینویسم. چهارمین ماهگردت مبارک عسلم روز جهانی کودک هم مبارک نفسم ...
15 مهر 1393

باران به مدرسه رفت

عزیز کوچول خودم سلام مهر و مدرسه و شروع سال جدید تحصیلی چند روزیه که آغاز شده و داداش کوچولوت کلاس اولی شد.هر سال با شروع مهر کار من هم شروع میشد و حس و حال دیگه ای داشتم که امسال با مرخصی و خونه موندن همراه هستش و حالا داداشی صبح زود بیدار میشه.تا سال پیش بیچاره پسرم را صبح خیلی زود بیدار می کردیم تا با پدر ...من را برسونند ایستگاه سرویسم تا برم سرکار و حالا من باید زود بیدار بشم تا داداشی را آماده رفتن به مدرسه کنم.حالا خودم و خودت موندیم خونه تا ببینیم شرایط چی پیش میاد.شاید از ترم آینده ببرمت پیش خاله و دوباره برم سرکار...حالا تصمیم قطعی ندارم. 31 شهریور 93 روز جشن شکوفه ها بود و من و پدر ذوق زده تر از...
5 مهر 1393